banner banner
96 - چشمۀ سخن

127 - گلشن

گل سراغ بلبل شوریده از من میگرفت
کور باطن گلخنی را جای گلشن میگرفت
طفل شیرین کار عالم در نگارستان عشق

ادامه مطلب

128 - امامت

شبی که عشق به محراب دل امامت کرد
خدا دعای دل خسته را اجابت کرد
چو دیده بود خدا در من استقامت را
&...

ادامه مطلب

138 - دشت بیخبری

شبی خیال من از کوچه ها گذرمیکرد
بسوی شهر دل افسردگان سفر میکرد
بدشت بیخبری با همه سبک گامی
صدای پای دلم لاله را خبر میکرد
میان این...

ادامه مطلب

139 - عسل

سخن به باغ ادب نخل ریشه دارم کرد
عسل بشانه کندوی تنگ بارم کرد
گرفت دست گمان حلقۀ رکاب مرا

ادامه مطلب

143 - ادعا


نه رنجم میرسد آخر, نه درد من دوا دارد
نه تأثیری است دارو را , نه دست کس شفا دارد
نه در شهر خراباتم نه در کوی مناجا...

ادامه مطلب

149 - سحر


سحر به لشکر شهر شفق شبیخون زد
ببام خانه مهتاب بیرق خون زد
بپاس ژاله گل لاله توسن شب را

ادامه مطلب