128 - امامت
شبی که عشق به محراب دل امامت کرد
خدا دعای دل خسته را اجابت کرد
چو دیده بود خدا در من استقامت را
بلای هر دو جهانرا به من عنایت کرد
اگرچه شوق نیایش بشب نمازان داد
زبان توبه به اهل گنه کرامت کرد
زخویش گم شده بودم که پیر زنده دلی
مرا بکوی خراباتیان هدایت کرد
قیام قامت یار آنچنان زحالم برد
که دل به شوق قدش یادی از قیامت کرد
رسید پیک غم از کوچه باغ دلتنگی
مرا بجانب صحرای عشق دعوت کرد