بشوق پرگشایی عاقبت پر باز خواهم کرد
بسوی گلشن آزادگان پرواز خواهم کرد
عصای عشق در کف پا گذارم برسر هستی
بدست موسوی بالاتر از اعجاز خواهم کرد
چو سوسن ده زبان دارم اگرفرصت بدست آید
چو شمع پرده در افشای بزم رازخواهم کرد
اگر چه آخر عمرست اما درطریق عشق
ره وصلش چو طفل تازه پا آغاز خواهم کرد
اگر سنگ صبوری یافتم در موج خیز غم
بپایش همچو دریا سفره دل باز خواهم کرد
اگر سنگ صبوری یافتم درموج خیزغم
بپاش همچودریا سفره دل بازخواهم کرد
اگر چه کهنه نوشم چشمه سازشعروعرفان را
نگه بر جوشش صحرای نو پرواز خواهم کرد