یار من باز باز میگردد
خاطرم غرق ناز میگردد
همه در شور و حال وانشاءاله
ساز من نیز ساز میگردد
عشق اگر پا میان نهد محمود
سینه چاک ایاز میگردد
بشنود گر حکایت دل من
دیده رود هراز میگردد
گرکسی رو نهد به روی خدا
از همه بی نیاز میگردد
همه قفل ها که بسته شود
قفل در تازه باز میگردد
گر بگویم زمردم صحرا
قصّۀ من دراز میگردد