banner banner
دوبیتی های 2912 الی 2923

دوبیتی های 2359 الی 2370


میان درشتان که بسیار ریزم
به هر کار خود در نبرد و ستیزم
همه زین و آن در گریز و من اما
نمی دانم از خود چرا می گریزم

********


مرا در کوه و صحرا می توان دید
چو ماهی پیش دریا می توان دید
به هر جایی ک...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2371 الی 2382


مرا در کوه و صحرا می دوانی
چو آهو بهر شیرم می درانی
همه در گرد کویت جمع جمعند
ولی ما را زدنیا می پرانی

********

دلم تنگ و دلم تنگست امشب
صدایش گریه آهنگست امشب
زمین و آسمان و عشق و مستی
چو ابر ت...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2383 الی 2394


هر چند ما زقافله رهروان پسیم
یا اینکه یک تن و تک و تنها و بی کسیم
می دانم ار که تکیه به نیروی خود کنیم
با پای خود به قله تاریخ میرسیم

********

ادامه مطلب

دوبیتی های 2395 الی 2405

من خدا را صدا نمی کردم
لحظه یی هم دعا نمی کردم
من به کار خدای دانایی
هیچ چون و چرا نمیکردم

********

شبی که گفتگو با تاک کردم
به کلی نفی آب و خاک کردم
چو مستی در وجود من اثر کرد
لبم را از شرابش پاک کرد...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2406 الی 2416

سخت کوشی سخت جانی می کند
نکته سنجی نکته دانی میکند
در زمانی که محبت کیمیاست
مهربانی مهربانی میکند

********

مرغ نو آشیانه ای خندید
که دهانم پر است از امید
چون که با بار بسته اش آمد
لانه را از دو جوجه خ...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2417 الی 2428

نمی دانم چرا خاموش گشتم
چو آب زندگی بی جوش گشتم
نمی گویم ز کوشش باز ماندم
ولی در کار خود کم کوش گشتم

********

تکیه بر منصب و کله کردم
زندگی را در آن تبه کردم
لذت بخششی که من دیدم
تا توانسته ام گنه کرد...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2429 الی 2440

قومی ز پی دراز دستی ست
چندی زپی غرور و مستی ست
در این گذر همیشه آشوب
کار من و دل خدا پرستی ست

********

نفسم زپی درندگی بود
دل طالب عشق و بندگی بود
آنی که مرا به آسمان برد
طوفان بهار زندگی بود

ادامه مطلب

دوبیتی های 2441 الی 2452

با خدا آنچه گفتگو کردم
ظاهر امر را نکو کردم
بد نکردم ولی به وقت دعا
کار یک غلغل سبو کردم

********

در راه سفر به جان و دل کوشیدم
دردی که به عمر خود ندیدم دیدم
وقتی که مرا به تیر حسرت می کشت
چون کودک غم...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2453 الی 2464

مکن کاری که فردا باز گردد
دل تو طالب پرواز گردد
مکن کاری که در آسوده حالی
دو باره ساز تو ناساز گردد

********

آفریدی معلمم کردی
مست علم و تعلمم کردی
من نمی خواستم ولیکن تو
اهل گفت و تکلمم کردی

ادامه مطلب

دوبیتی های 2465 الی 2476

باز صبح است و وقت بیداری ست
باز درد است و رنج و بیماری ست
چاره کار را اگر پرسم
بهر دنیا سوال تکراری ست

********

دنیا شلوغ پلوغه
تا ریک و بی فروغه
به هر چه دل ببندی
بر گردنت یه یوغه

******...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2477 الی 2488

اگر ما را در آغوشش فشرده
نگارم از محبت ارث برده
اگر بینی که عشقش آسمانی ست
زپستان محبت شیر خورده

********

آسمان صاف و پاک و آبی شد
دور از نکبت و خرابی شد
شکر حق را پس از هزاران شب
روز تاریک آفتابی شد<...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2489 الی 2500

من غریبی میان دنیایم
تک و تنها کنار تنهایم
سر به دامان خویشتن دارم
لاله واژگون صحرایم

********

همه سبزه ها که شالی نیست
هر چه را بافتی که قالی نیست
می رسی بر مقام خود اما
هر مقامی مقام عالی نیست
...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2501 الی 2512

بی نوایم تو خود نوایم باش
یار جانی من خدایم باش
گم شدم در کویر گمراهی
دست من گیر و رهنمایم باش

********

هر چه در دشت آسمان دیدم
نو بهاری ز یک خزان دیدم
چونکه پندارم آسمانی بود
همه را یار مهربان دیدم

ادامه مطلب

دوبیتی های 2513 الی 2524

مرا پیراهن تقوا دریدی
نمیدانم از این کارت چه دیدی
زدی مُهری به لبها تا نگویم
مگر حرف بدی از من شنیدی

********

در دل را به دنیا باز کردم
به فکر خویشتن اعجاز کردم
چو دیدم کار دنیا جمله بازی ست
برایش تا ...

ادامه مطلب

دوبیتی های 2525 الی 2536

باد آمد و هستی مرا برد
دیدی چه به روزگارم آورد
من بودم و مادرم در این غم
من ماندم و مادر گلم مرد

********

میدانم از این که اهل پندید
ره برمن بینوا نبندید
دیوانه نیم به حرمت عشق
عاشق شده ام به من نخندی...

ادامه مطلب

دوبینی های 2537 الی 2543

دلم دیوانگی را دوست دارد
ره فرزانگی را دوست دارد
سر و دل هر دو شد قربانی یار
چون این نوع زندگی را دوست دارد

********

گفت با من پسرم
پدر ای تاج سرم
تو که رفتی زبرم
بعد تو در خطرم

********<...

ادامه مطلب