من غریبی میان دنیایم
تک و تنها کنار تنهایم
سر به دامان خویشتن دارم
لاله واژگون صحرایم

********

همه سبزه ها که شالی نیست
هر چه را بافتی که قالی نیست
می رسی بر مقام خود اما
هر مقامی مقام عالی نیست

********

کیستم من غریب بد نامی
دل ندارد قرار و آرامی
همه دلخوش ز مهربانی یار
دل من خوش بود به دشنامی

********

ای بنده نواز بندگی خواهم کرد
در راه طلب دوندگی خواهم کرد
تا زنده ام و نفس کند یاری من
با عشق رخ تو زندگی خواهم کرد

********

دنیا چو مرا به خویش مشغولم کرد
با حیله گری همسفر غولم کرد
در پیش خدا و خلق با بی صفتی
این اهل کلک سکه یک پولم کرد

********

خدایا کی سر آید انتظارم
که بینم روی تنها یادگارم
اگر رفتم به سوی آسمان ها
ستاره کوره ای با خود بیارم

********

بیا باهم از این جا پر بگیریم
دو مرغی که به دست غم اسیریم
اگر روزی اجل در زد به خانه
بیا باهم کنار هم بمیریم

********

دلم را غم گرفته غم گرفته
در و دیوار آن ماتم گرفته
نمی دانم چرا یار سپه دار
مرا در عشق دست کم گرفته

********

کتابی باز در دست زمانم
چو طفل نو زبان شیرین بیانم
در این دنیای پر آشوب هستی
زباد و خاک و باران در امانم

********

کاش در سایه سار تو بودم
همره و هم قطار تو بودم
کاش هر جا که می شدی من هم
روز و شب در کنار تو بودم

********

تب نشسته به جسم بیمارم
گره خورده به گوشه کارم
تا تو را در کنار خود دیدم
پاره شد رشته های افکارم

********

ای خدا مهربانیم دادی
بهترین زندگانیم دادی
بر تر از این و آن در این هستی
دانش آسمانیم دادی