دلم دیوانگی را دوست دارد
ره فرزانگی را دوست دارد
سر و دل هر دو شد قربانی یار
چون این نوع زندگی را دوست دارد

********

گفت با من پسرم
پدر ای تاج سرم
تو که رفتی زبرم
بعد تو در خطرم

********

درخت خانه من گل نمود است
به روی اهل عالم لب گشود است
ولی در مدتی کمتر ز دیروز
تو گویی اصلا اینجا گل نبود است

********

دم در آمدی در باز کردی
سلام دیگری آغاز کردی
طلب کردم ز تو یک بوسه اما
نمی دانم چرا تو ناز کردی

********

من و آسمان هر دو گسترده ایم
اگر پرده داریم بی پرده ایم
بزرگان و پیغمبران و یلان
به ما آنچه گفتند ما کرده ایم

********

شب و روز خود را قلم می زنم
قلم در پی بیش و کم می زنم
برای شما گفته ام آنچه را گفته ام
قلم را نه بهر درم می زنم

********

به دریائی که رنگ آسمونه
به بارانی که رنگ سرخ خونه
منم دیوانه لیلای خویشم
به مجنونی که سرشار از جنونه