دوبیتی های 2477 الی 2488
اگر ما را در آغوشش فشرده
نگارم از محبت ارث برده
اگر بینی که عشقش آسمانی ست
زپستان محبت شیر خورده
********
آسمان صاف و پاک و آبی شد
دور از نکبت و خرابی شد
شکر حق را پس از هزاران شب
روز تاریک آفتابی شد
********
در نگاهت مگر چه افزودی
که مرا پاره پاره فرسودی
همه بودند و این نمی دانم
در دم آخرم کجا بودی
********
آه این زندگی چه مشکل بود
کوچه پس کوچه ها پر از گل بود
نعره ای کز درون من بر خاست
سوت پایانی من و دل بود
********
بنوشته من شکسته بسته ست
وقتی قلمم ز غم شکسته ست
از بسکه قلم زدم به سختی
دست دل من همیشه خسته ست
********
بده کامی که خوش کامم نماید
به عشق خویش همگامم نماید
کلام تو کلام آسمانی ست
بگو حرفی که آرامم نماید
********
عشق آمد و این دلم فرو ریخت
نا خالصی مرا زهم بیخت
تا چشم به هم زدم چو منصور
بر دار بلند عشق آویخت
********
لبم چون بهر گفتن باز می شد
تمام واژه ها اعجاز می شد
ولی هنگام بی بار خموشی
غم و درد و بلا آغاز می شد
********
دلم تنگ است و تنگی می کند دل
به دریاها نهنگی می کند دل
به میدان چون نهم پا کار سخت
هزاران مرد جنگی می کند دل
********
به باغی رفته ام که گل ندارد
صدای چهچه بلبل ندارد
تو در آن سو و من این سوی رودم
ولی افسوس اینجا پل ندارد
********
چه می شد دائما بیدار بودم
به بیداری کنار یار بودم
برای دیدنش در رهگذاران
گل یاس سر دیوار بودم
********
زمانی خوش دل و پر کار بودم
بلند افکار و خوش پندار بودم
نمی گویم چه بودم هر چه بودم
هماره در کنار یار بودم