دوبیتی های 2441 الی 2452
با خدا آنچه گفتگو کردم
ظاهر امر را نکو کردم
بد نکردم ولی به وقت دعا
کار یک غلغل سبو کردم
********
در راه سفر به جان و دل کوشیدم
دردی که به عمر خود ندیدم دیدم
وقتی که مرا به تیر حسرت می کشت
چون کودک غم به پای او چسبیدم
********
چرا سر در بیابانم ندانم
چو بلبل ها غزلخوانم ندانم
گهی اینجا و گه در خانه خود
به دست خود به زندانم ندانم
********
غمم در سینه پنهانه چه سازم
چو صحرا آتش افشانه ندانم
همیشه در پی پرواز اما
کنون در خانه زندانه چه سازم
********
کهکشان سیر دشت کیهانم
پاپتی عنصر بیابانم
مرغ ققنوسم و به بال طلب
آرزومند آتشستانم
********
تا به کی از خدای خود دوری
به گناه هماره مسروری
نامسلمان بگو که در طلبت
پیرو مکتب اپیکوری
********
مرا آهوی رنجور آفریدی
بیابانی تر از گور آفریدی
تو که پای فراری هم ندادی
مرا با شیر هم زور آفریدی
********
دلم میخواست کیکاووس باشم
همیشه در کنار و بوس باشم
به دنیائی که موران پایمالند
نهنگ توی اقیانوس باشم
********
دنبال جماعت است دنیا
خواهان شجاعت است دنیا
هرگز به ضعیف تن نداد است
معشوقه قدرت است دنیا
********
بهار عمر را پاییز دیدم
درخت عمر را غمریز دیدم
همه شادند و من از طالع بد
حضورم را به یک غم خیز دیدم
********
از الفبا شروع کنم تا سین
بنویسم کلام عطر آگین
علم گر سوی خویشتن خواند
پی آن میروم ولو تا چین
********
خدا ما را سبک پا می پسنده
سبک پا بی تمنا می پسنده
نمی دانم چرا هر راحتی را
برای اهل دنیا می پسنده