با خدا آنچه گفتگو کردم
ظاهر امر را نکو کردم
بد نکردم ولی به وقت دعا
کار یک غلغل سبو کردم

********

در راه سفر به جان و دل کوشیدم
دردی که به عمر خود ندیدم دیدم
وقتی که مرا به تیر حسرت می کشت
چون کودک غم به پای او چسبیدم

********

چرا سر در بیابانم ندانم
چو بلبل ها غزلخوانم ندانم
گهی اینجا و گه در خانه خود
به دست خود به زندانم ندانم

********

غمم در سینه پنهانه چه سازم
چو صحرا آتش افشانه ندانم
همیشه در پی پرواز اما
کنون در خانه زندانه چه سازم

********

کهکشان سیر دشت کیهانم
پاپتی عنصر بیابانم
مرغ ققنوسم و به بال طلب
آرزومند آتشستانم

********

تا به کی از خدای خود دوری
به گناه هماره مسروری
نامسلمان بگو که در طلبت
پیرو مکتب اپیکوری

********

مرا آهوی رنجور آفریدی
بیابانی تر از گور آفریدی
تو که پای فراری هم ندادی
مرا با شیر هم زور آفریدی

********

دلم میخواست کیکاووس باشم
همیشه در کنار و بوس باشم
به دنیائی که موران پایمالند
نهنگ توی اقیانوس باشم

********

دنبال جماعت است دنیا
خواهان شجاعت است دنیا
هرگز به ضعیف تن نداد است
معشوقه قدرت است دنیا

********

بهار عمر را پاییز دیدم
درخت عمر را غمریز دیدم
همه شادند و من از طالع بد
حضورم را به یک غم خیز دیدم

********

از الفبا شروع کنم تا سین
بنویسم کلام عطر آگین
علم گر سوی خویشتن خواند
پی آن میروم ولو تا چین

********

خدا ما را سبک پا می پسنده
سبک پا بی تمنا می پسنده
نمی دانم چرا هر راحتی را
برای اهل دنیا می پسنده