دل شکسته دلان کوزۀ شراب من است
خرابی دو جهان از دل خراب من است
تو آنچه دیده و می بینیش به بیداری
هزار و یک قلم از نقش شهر...
دل شکسته دلان کوزۀ شراب من است
خرابی دو جهان از دل خراب من است
تو آنچه دیده و می بینیش به بیداری
هزار و یک قلم از نقش شهر...
شب تیره روی سیاه من است
گناه جهانی گناه من است
من آن هرزه پوی خراباتیم
که خاک خانقاه من است
شهاب فلک سیر گردونه گیر
...
باده گردان عشق مهمان من است
پیش چشمم بر سر خوان من است
قطره و دریا به هم آمیختند
من از اویم اوهم از آن من است
جانمازم روب...
پهنۀ گیتی شب تخته سیاه من است
درس دعای شما پشت و پناه من است
کودک این مدرسه در صف اول بود
اینهمه آزادگی مشی سپاه من است&...
صدای عربدۀ طوطی خموش من است
خدای راکه هم امشب شب خروش من است
صدای خندۀ شیرین و گریۀ فرهاد
هنوز حلقۀ دروازه های گو...
پشت به قبله کرده ای این چه نماز کردنست
ناز به ناز کرده ای این چه نیاز کردنست
ناز سکوت می کشم تا برسم به خامشی <...
دریچۀ دل من رو به زندگی باز است
شبی که مرغ خیالم به حال پروازست
پلی که بسته دو چشم دلم به سوی حیات
به روی پایه ای از انتها و آغازست
به هر طرف که نگه میکنم به این ره دور
به چشم سادگی من فضای دل بازست
اگرچه دور زمان کام کس نخواه...
شمار درد دلم از حساب بیرون است
زدست این فلک سرنگون دلم خو نست
به کاروان سحر محملی از ایما گفت
...
عشق ,گلهای دلم راچیده است
همچو پیچک گرد دل پیچیده است
رهزنی با حیلۀ دیوانگی
...
ای غم برو زخانه که مهمان رسیده است
شادی زراه سبز خدایان رسیده است
چاووش را بگو که برای خدا بخوان &l...
کسی که دشت صفا را به تازگی دیده است
بساط کهنگی از این دیار برچیده است
صدای سینۀ من در گذار خسته ...
چفت و بستی که بردر سه دریست
یاد مانی زخانۀ پدری است
قصّه هایی که مانده از شب دور
...
غم ما را بشیر دلشادیست
این خرابه که رو به آبادی است
پشت دیوار شهر بند خیال
...
دل من باز هم خیالاتی است
فکر دیروزو پا , پی آتی است
شب اندیشه ام دراین اسحار
...
ماه در پشت ابر پنهانی است
آسمان شبانه بارانی است
تندر سخت سیر گردون گیر
برق چشمان ابر نیسانی است
لکه ابر سرخ فام فلق
رنگ خوناب خامۀ مانی است
اسب وحشی شب به منزل صبح
در غباری ز خط پایانی است
در بلندای قاف فکرت من<...
گرچه دل دریا نیست
دل من دریایی است
کشتی این دریا
حامل زیبایی است
پچ پچی میا...
خرابی همه عالم برای آبادیست
غم تمامی دنیا بخاطر شادیست
کسی که طالب بند است درحصار زمان
...
زلال شعر من از چشمۀ سخن جاریست
شعار روشنیم مرگ بر سیه کاریست
پیام هر غزل من بگوش خواب آلود
<...
اشک غم از سروده ام جاریست
کار من آه و گریه و زاریست
چشم بیخواب خون گرفتۀ من
...
گلی که در سحر آئینه دار طنازیست
برای بلبل شیرین دهن هم آوازیست
نشان ملت از خود گذشته تاریخ
طبیب حال خرابم کجاست پیدا نیست
کسی که درد دلم را دواست اینجا نیست
سحر خروش برآرد سروش عالم غیب
<...
گیاه سوخته را نور و آب حاجت نیست
کویر تف زده مشمول ابر رحمت نیست
مبند راه عبور مرا نصیحت گو