دریچۀ دل من رو به زندگی باز است
شبی که مرغ خیالم به حال پروازست
پلی که بسته دو چشم دلم به سوی حیات
به روی پایه ای از انتها و آغازست
به هر طرف که نگه میکنم به این ره دور
به چشم سادگی من فضای دل بازست
اگرچه دور زمان کام کس نخواهد داد
به لطف و مرحمت دوست ساز من سازست
دلم پُرست ولی در قلمرو قلمم
زبان مردم آنجا زبان ایجازست
به بارگاه سحر تا سپیده دم هرشب
انیس هرشبه قرآن کتاب اعجازست
اگرچه سفرۀ بازست سینۀ صحرا
برای مردم صحرا ندیده یک رازست