81 - قبله
پشت به قبله کرده ای این چه نماز کردنست
ناز به ناز کرده ای این چه نیاز کردنست
ناز سکوت می کشم تا برسم به خامشی
لب ز سخن گشودنم قصّه دراز کردنست
من به گدایی دری قفل و دخیل بسته ام
شیوۀ پا نهادنم دست دراز کردنست
روح مسافر مرا رو به عراق می برند
تن به نشیب مانده است این چه فراز کردنست
کعبه بدون روی او قبلۀ من نمی شود
رو به حجاز کردنم ترک حجاز کردنست
سوخت تمام طور را جلوۀ کبریایش
بهر من و تو کبریا آفت ناز کردنست
آنکه به کار من گره زد ,بگشاید از کرم
کار خدای مهربان بستن و باز کردنست