banner banner
1 - نیرنگ

دوبیتی های شماره 563 الی 572

باغ غم را غراب می آید
با صدای خراب می آید
ای کبوتر مواظب خود باش
دارد از ره عقاب می آید


****************

آنکه خود یار و یاور من بود
دائما در برابر من بود
عشق این ره گشای مردم مهر
آخرین حرف مادر ...

ادامه مطلب

دوبیتی های شماره 573 الی 583


چه می شد آسمان بی راز می شد
به راه عشق دستش باز می شد
چه می شد همچو دنیای رهایی
کبوتر همنشین باز می شد

****************

چه دارد گر کسی مشکل ندارد
گلی ماند که او حاصل ندارد
اگر در عشق پاکی غوطه ور نیست<...

ادامه مطلب

دوبیتی های شماره 619 الی 630

گاه ملاقات ببالای دار
نعره زدم کشت مرا انتظار
آمد و گفتا که چه خواهی زمن
گفتمش ای دوست مرا دوست دار

****************

غم بر سر غم ریخته چون گندم زار
دل بر سر اینکه دست از ایمان بردار
چشمم که نشسته رو به محراب...

ادامه مطلب

دوبیتی های شماره 631 الی 641

در خلوت شب پرنده ای حقگو باش
در باغ سپیده نو گلی خوشبو باش
گویند که با یزید بسطامی گفت
خورشید صفت با همه کس یکرو باش

****************

گفت با من درخت گردویی
همچو من ریشه دار و پُر بَر باش
گر که باری...

ادامه مطلب