دوبیتی های شماره 772 الی 783
بسان خون رگبرگ حیاتم
سیه شبنامۀ پیر هراتم
به سقّاخانه آتش گرفته
تن تب کرده عین القضاتم
****************
شکیبا تر ز کوه کندوانم
نگهبان سکوت آسمانم
مثال تکدرخت بید کوهی
اسیر فتنه باد خزانم
****************
شبی را در کنار یار بودم
بپای چشم او بیدار بودم
میان باغ سرسبز محبّت
گلی چیدم اگر چه خار بودم
****************
من آن گنجشک خرد دانه چینم
چو موری در فراروی زمینم
میان اوّلی ها آخرینم
کنار بیش مردان کمترینم
****************
غم و درد نهان را سینه کردم
درون را خالی از هر کینه کردم
بباغم تا کسی راهی نیابد
تمام دور آن را چینه کردم
****************
گل آلاله یی دردشت خونم
نمک پرورده عصر جنونم
بگو طاهر تو عریان قدیمی
ومن بابای حیران کنونم
****************
هدی آوا و ناقوسی طنینم
سفر زادی بدشت آتشینم
دلیل رهروم در آسمانها
ولی سرگشتۀ روی زمینم
****************
لبی گویا و طبعی گرم دارم
دلی همچون حریر نرم دارم
چنان بستم نظر از آرزوها
که از روی دل خود شرم دارم
****************
گیاه خشک دشت سرنوشتم
کویری مسلک و دریا سرشتم
نمیدانم کجایم یاکه هستم
بهرجا با تو باشم در بهشتم
****************
چو شبنم روی گلها می نشینم
به کوه و دشت و صحرا می نشینم
دلم بی تاب شب مردان تنهاست
به شبهایی که تنها می نشینم
****************
شب آمد تا که من بیدار باشم
همه بیکار ومن در کار باشم
علی آموختم در شب نشینی
کمیل و میثم تمّار باشم
****************
نظر بر ماه بی تن پوش کردم
به آوای نی شب گوش کردم
به امّیدی که اشکی هم بریزم
چراغ خانه را خاموش کردم