دوبیتی های شماره 760 الی 771
هم صحبت تک ستاره شبگیرم
سرخیل ستارگان عالمگیرم
چون ماه دو هفته نیستم عاریه گیر
خورشید زمانه سالکی بی پیرم
****************
در پرتو ماه روی ماهش دیدم
چون هاله به گرد ماه او گردیدم
شب بود و بیاد بود این شام عزیز
مویی ز میان زلف او دزدیدم
****************
با موی تو یاد روی شب میکردم
از شدّت درد عشق تب میکردم
چون کودک گم نموده مادر هر شب
با گریه خود تو را طلب میکردم
****************
درخت کهنه سال پا منارم
تنومند و قطور و ریشه دارم
فضای سبز و لوح یادگارم
چنارم من چنارم من چنارم
****************
نشستم روز وشب تدبیر کردم
از این تدبیر خود را پیر کردم
به لوح سینه با دست محبت
فصول عشق را تصویر کردم
****************
نمک پروده ای از خوان دردم
از این دنیای تب آلوده سردم
دو چشم تیزبینم کور گردید
زبس بر غربت خود گریه کردم
****************
شما سلطان و من یک تن گدایم
شما را همچو خاک زیر پایم
اصولاٌ بندگی را دوست دارم
معلم های صحرا با شمایم
****************
کتابی پر دعا دارم چه ترسم
دعایی پربها دارم چه ترسم
درین صحرای وحشت زای حیرت
رفیقی چون خدا دارم چه ترسم
****************
گروهی در پی دین وخدایند
گروهی نیز در چنگ هوایند
معلم ما اگر رفتیم از اینجا
ظفر مردان فردا با شمایند
****************
زبان شعله سرخ تنورم
تنور سینه را سنگ صبورم
بگو سیراب ساحل را من امشب
نمک پرورده دریای شورم
****************
گل زرد ره آورد بهارم
بدست رهگذاران رهسپارم
تو خرسندی به عمر جاودانه
من از ده روز هستی شرمسارم
****************
نشستم حرف دل را گوش کردم
سخن با چشم دریا نوش کردم
هزاران قصه از امید گفتم
که طفل گریه را خاموش کردم