چه می شد آسمان بی راز می شد
به راه عشق دستش باز می شد
چه می شد همچو دنیای رهایی
کبوتر همنشین باز می شد

****************

چه دارد گر کسی مشکل ندارد
گلی ماند که او حاصل ندارد
اگر در عشق پاکی غوطه ور نیست
مرا ماند که اصلا دل ندارد

****************

غم وشادی به هم پیوند دارند
به هم پیوند چون و چند دارند
دعاشان می شود بهتر اجابت
دل خونی که اهل بند دارند

****************

چه می شد گر که دنیا شاد می شد
به دور از کینه و بیداد می شد
چه می شد این جهان پر ز آشوب
ز بند بی خودی آزاد می شد

****************

گروهی که بسویت رهسپارند
به چشم تو عزیز و ماندگارند
خداوندا مگر در محضر تو
گنه کاران عالم دل ندارند

****************

شبی دل بی جهت فریاد می کرد
زمستان بود و یخ بیداد می کرد
چو خورشید از افق سر می زد از کوه
دلم از روشنی ها یاد می کرد

****************

رهی را بر گزیدم پر بلا بود
نگه دارم خداوند دعا بود
به هر جا گم شدم خورشید و زهره
برای من چراغ رهنما بود

****************

نشستم بر سر ره تا شب آمد
به جانم هرم گرمای تب آمد
نوای حق حق از مرغ شبانه
زمن فریاد یا رب یا رب آمد

****************

دل من دائما در ناکجا بود
سرو کارش به درمان و دوا بود
به هرجایی که من بودم در آنجا
دل و جانم به فرمان خدا بود

****************

صحرا چو نیاز بی نیازی می کرد
با لشکر ناز ترکتازی می کرد
وقتی که خراب می شد از جام هوس
خود را به نماز بازسازی می کرد

****************

سر به کوی نگار خواهم زد
خویشتن را به دار خواهم زد
مثل منصور در حضور شما
پرده ها را کنار خواهم زد