banner banner
1 - نیرنگ

401 - زوار

ای مرغ سحر خدا خدا کن
بهر من بی نوا دعا کن
ای تازه گیاه سبز کوهی
بیمار توام مرا دوا کن
ای دست دعای آسمانی
...

ادامه مطلب

402 - سمندر

ای سمندر دمی نوحه سر کن
هیزم آورده را شعله ور کن
ای شباهنگ دشت شبانه
هق هق گریه را بیشتر کن
ای شب خفته در بستر نور
...

ادامه مطلب

403 - مراقبت

ای عشق زدل مراقبت کن
با دشمن من مسالمت کن
ای دیده بپاس خندۀ عشق
با گریۀ من موافقت کن
ای صوفی بیقرار صحرا
...

ادامه مطلب

404 - پیر زمان

خورشید من بتاب و رخ از من نهان مکن
خود را اسیر و شب زده آسمان مکن
پر چین باغ حافظ و گر شاخه ای شکست
بلبل گله زخواب ...

ادامه مطلب

405 - شمع

خویش را همچو شمع آب مکن
دل پروانه را کباب مکن
در کویری که آتش آباد است
خویش را تشنه سراب مکن
لحظه ها چون شهاب در گذرند&...

ادامه مطلب

406 - فرجام

آنچه بنوشته است روی جام من
خط آغازیست از فرجام من
شهربند شب نخفته گوئیا
مرغ حق افتاده اندر دام من
در بیابان جنون و راه ...

ادامه مطلب

407 - سائل

این من و این هی هی و هیهای من
دوست بُوَد مست تماشای من
سائل پا بست سر کوچه ام
خشک شده دست تمنای من
شب به سر آمد ...

ادامه مطلب

408 - اجابت

ای همه جوش و خروش ازلب دریای تو
روی زدولت مپوش ای همه جا جای تو
من زسفر آمدم کوه و کمر آمدم
من زقمر آمدم با دل تنهای تو

ادامه مطلب

409 - ردّ پا

آئینه شکسته نقش ما کو
آن آئینه خدا نما کو
دیگر سخن از وفا مگوئید
در عالم بی وفا وفا کو
بشکن تو سکوت مرغ آمین
...

ادامه مطلب

410 - جستجو

درد دادی بمن دوایت کو
گر که دادی دوا شفایت کو
روز قالو بلی بدشت الست
از وفا دم زدی وفایت...

ادامه مطلب

411 - قدرت

یکبار و دو بار و چند باره
کردم ز دو چشم خود نظاره
راهی شده ام بپای تاریخ
در حال پیاده و سواره
از قدرت آفتاب گشتم
...

ادامه مطلب

412 - خسته جان

جاری تر از هرازی ای چشم خون دویده
جا دارد ار بگویم فولاد آب دیده
آمد بگوش جانم من آمدم بسویت
ای درد و رنج دیده ای ...

ادامه مطلب

413 - سیه بخت

صدای شر شر آب و نسیمه
همین جا باغ رضوان و نعیمه
سر سجّاده گل صبح روشن
دعای یا عظیم و یا رحیمه
کنار رود خوش آوای این باغ&...

ادامه مطلب

414 - جراحت

بدشت حادثه تنها سفر کنم یا نه
ستاره های سحر را خبر کنم یا نه
سوار آتش و بادم در آب و خاک خیال
ز چارراه طبیعت گذر کنم یا نه
منی ک...

ادامه مطلب

415 - گلدسته

ای چراغ کجمدار چرا کج نشسته ای
دستت شکسته باد که دستم شکسته ای
تا کی چو شیر پیر به آبشخور زمان
در آرزوی صید غزالان خسته ای<...

ادامه مطلب

416 - مست خواب

به تخت مهربانی مست خوابی
چو قوی خفته در آغوش آبی
چمن زاری به دشت آفرینش
بباغ زندگی سیب گلابی
تو در دیبا چۀ گل دفتر عشق

ادامه مطلب

417 - هاتف

با من ای گرم خود چرا سردی
نو بهار مرا گل زردی
سفر عشقرا بپای دلم
راستی بهترین ره آوردی
در بهاری و با فراست خویش
...

ادامه مطلب

418 - گل آور

به سر نماز بودم که بجلوه ناز کردی
زمن نشسته صورت طلب نیاز کردی
به عنایتی که کردی بغرور عشق سوگند
که مرا بیک کرشمه همه امتیاز ...

ادامه مطلب

419 - سوال

ای عشق مرا بخواب کردی
تا نقش مرا خراب کردی
من خود به حضور می رسیدم
در آمدنت شتاب کردی
ای آتش خفته روی آتش
...

ادامه مطلب

420 - سرود

داشتم می نوشتم سرودی
آسمانی سرودی ز رودی
داشتم می نوشتم ز دریا
یادم آمد زچشم کبودی
ناله میکرد ابر سیاهی
...

ادامه مطلب

421 - مهر مردم

دل طغیانگر من شطّ کارونست پنداری
سرشک دیدگانم خون جیحونست پنداری
چنان مست از می عشقم که پا از سر نمیدانم
درین ...

ادامه مطلب

422 - قدرتمند

چابکی دارم از سبکباری
روشنی از چراغ زنگاری
عهد کردم زکودکی هرگز
نکنم کار دیگر آزاری
فرق بیکار و کار مبهم نیست
...

ادامه مطلب

423 - ترکتازی

مائیم و جهان ترکتازی
مارا چه رسد به عشقبازی
از شاه و گدا دگر مگوئید
محمود چو میکند ایازی
میداد پیام حق به منصور
...

ادامه مطلب

424 - جمال

تو از ترانه سبز بهار لبریزی
صدای خنده رامشگران پائیزی
به بوته زار دلم در شب گرانجانی
بچشم خستگیم گریۀ لب آویزی
چه ذرهّ ها به...

ادامه مطلب

425 - محشر

نیست در خاطرم سر هوسی
در نی بی نوا کشم نفسی
داستانی ز شهر آزادیست
در از هم گشوده قفسی
راه خشکی بدشت بیخبری

ادامه مطلب