413 - سیه بخت
صدای شر شر آب و نسیمه
همین جا باغ رضوان و نعیمه
سر سجّاده گل صبح روشن
دعای یا عظیم و یا رحیمه
کنار رود خوش آوای این باغ
نوای سینه سرخ و یا کریمه
هوا صاف است و در پای گل شب
دلم مسحور آن ماه دونیمه
به اسم اعظمم این گشت روشن
که هر اسم خداوندی عظیمه
طبیبا مگذر از بالین دردم
شنیدم گفته ای حالم وخیمه
مترسید از ره تاریک صحرا
خدای ما سیه بختان کریمه