بدشت حادثه تنها سفر کنم یا نه
ستاره های سحر را خبر کنم یا نه
سوار آتش و بادم در آب و خاک خیال
ز چارراه طبیعت گذر کنم یا نه
منی که تشنه تر از آفتاب پیشینم
لبی زجرعه پالوده تر کنم یا نه
بگو به ساقی میخانه در شب اکرام
شراب هر شبه را بیشتر کنم یا نه
نوشته های دل آشفتگی مجنون را
بپاس لیلی غم مختصر کنم یا نه
جراحتی است دلم را که جای مرهم نیست
حوالتش بسر نیشتر کنم یا نه
همه ز شهر شما رفته اند و من تنها
باین بهانه به صحرا گذر کنیم یا نه