صخره آیینه دار نقش بلاست
سرو کوهی چو مردم بی پاست
نقش گلرنگ دشت آلاله
یادبودی زآتش دل ماست
ژاله هایی که خفته بر تن خاک
غم نمایی ز نقش آدم هاست
جای جای طبیعت نو خیز
رد پای بهار و گل پیداست
ای خوش آن خانه...
صخره آیینه دار نقش بلاست
سرو کوهی چو مردم بی پاست
نقش گلرنگ دشت آلاله
یادبودی زآتش دل ماست
ژاله هایی که خفته بر تن خاک
غم نمایی ز نقش آدم هاست
جای جای طبیعت نو خیز
رد پای بهار و گل پیداست
ای خوش آن خانه...
مه در آغوش دختر دریاست
آسمان صاف و دشت روح افزاست
کوه در موج سایه روشن شب
جلوه گردان جنگل افراست
در نشیبای دره های عمیق
...
جایی که خداست سرزمینش زیباست
وآنجا که خدای مهربان نیست کجاست
خودجویی من اگر بجایی نرسید
دست من و دامن عنایت خداست
آفرینش را زدنیا جای زیباتر کجاست
ازچنین طاووس زیبا مرغ رعناتر کجاست
در کویر خشک هستی تشنگان نام را
ازسراب تند بادی دل فریباتر کجاست...
دلم گرفته زخورشید, ماهتاب کجاست
کباب قطره ء آبم شراب ناب کجاست
بخواب دیدن رویش میسر است اما
کسی نگفت به من سرزمین خواب کجاست
مرو زکعبه عزت که کبریا اینجاست
بیا که اول و پایان ماجرا اینجاست
بزن به سینه دریا مخور غم طوفان
ز ناخدا مکن اندیشه تا خدا ای...
فریاد قلم ترانهء ماست
قاف غزل آشیانه ماست
خوناب سرشک نیمه شبها
تسبیح هزار دانه ماست
ما محرم خلوت شهودیم
...
دنیا به چشم من, دل مردان باصفاست
زیبا و با نشاط و صمیمی و دلرباست
دریای آن بپاکی صد آسمان نور
خوان کرامتی که به بیگانه آشن...
تک تک ساعت زمان گویاست
کای به غفلت نشسته وقت طلاست
زندگانی پر تحرک ما
داستانی ز رمز و راز بقاست
شمع با رقص شعله در شب تار
...
گرمی من زآفتاب شماست
جذر و مدم زماهتاب شماست
سرخ رویی من زآتش شرم
عکسی از ساغر شراب شماست
رنگ زردم به برگریز زمان
...
آبروی غم زاشک درد ماست
ترجمان درد رنگ زرد ماست
دره های مه گرفته در خزان
جلوه ای از دود آه سرد ماست
گر به حیرتگاه ششدر مانده ایم
پیچیده درد در دل من لیک بی دواست
داروی خواب در شب غم دردچین ماست
آنقدر بخیه خورده بچاک دل صبور
همچون گلیم پارهء ف...
عقل ره بند بردباری ماست
عشق آیین رستگاری ماست
ما و آسوده خاطری هیهات
این بیقراری ز بیقراری ماست
می نشینیم کنار این دریا
...
عصر ما عصر انفجار فضاست
کمترین مرکبش هواپیماست
رخنه در آسمان رسید و زمین
زیر پای من و تو پابرجاست
قرص نانی که بسته کمر است
...
ترزبانی من زیک دریاست
آبرویم سروده ای ماناست
پاپی نور در شب میقات
تکیه گاهم سیاهی شبهاست
باشبی سرد گرچه درگیرم
...
اگرچه خشک لبم جای حیرتم صحراست
بجلوه گاه سراب جهان دلم دریاست
خدا کجاست سوءال معلم من بود
اجازه خواسته گفتم<آقا&g...
دلم به گرمی خورشید صبح شهر شماست
قسم بخوان کرامت که این دلم دریاست
اگرچه نوسفرم کوچ را بشارت باد
دلیل گمشدگان خض...
به جشنوارهء میلاد گل عجب غوغاست
در آبگینه گلها جمال حق پیداست
حریف هر شبه ام ماه آسمان مرده
انیس خلوتم امشب چراغ خرمن جاست
خانقاه امید من صحراست
کاسه گردان بزم من دریاست
شبچراغم ستاره سحری
روشنی بخش چشم من فرداست
تا بود جلوه گاه صورت دوست
...
عیب جو نیست دیده ای که مراست
چشم صوفی به صافی دریاست
گرزمین را اسیر و پا بندم
مرغ اندیشه ام فلک پیماست
دیدهء من ندیده در...
بخواب ای دیده دیگر وقت خواب است
که بیداری نشان اضطراب است
کند آشفته خواب مرغکان را
سیه چنگی که در پای عقاب است
آنچه بهر دلم مباهات است
آفرین گفتن مناجات است
همچو نوش آفرین ربوده مرا
گل عطری که در خرابات است
عشق را گر نمی پسندد عقل
...
هرچه در زندگی مرا یادست
سینه گرمم آتش آبادست
مرغ جانم اسیردام ستم
نقشم از نقشبند بیدادست
شبنم گریه ام بدامن شب
...
باغ ما غرق بید و شمشاد است
پشت در پشت سرو آزاد است
طول و عرضش چو آسمان کبود
وسعتش دشت سبز فریاد است
نوجوانم درین بهشت خدا...
پشمینه ام به جامه دیبا برابراست
درویشیم به شوکت دنیا برابر است
یکقطره اشک در صدف موج خیز چشم
بی گفتگو به گوهر دریا برابراست&...