هرچه در زندگی مرا یادست
سینه گرمم آتش آبادست
مرغ جانم اسیردام ستم
نقشم از نقشبند بیدادست
شبنم گریه ام بدامن شب
ترجمان درون ناشاداست
غزل تازه ام ترانه درد
سخن من سرود فریادست
فیض بخش وجود ماست سحر
نغمه ما زصبح ایجاد است
از دم باغبان عیسی صبح
خانهء عمر من گل آباداست
هیچ دریا نپروریده مرا
گوهرطبع من خدا داداست
چون نسیم سپیدهء دریا
مرغ صحرا همیشه آزادست