39 - انفجار فضا
عصر ما عصر انفجار فضاست
کمترین مرکبش هواپیماست
رخنه در آسمان رسید و زمین
زیر پای من و تو پابرجاست
قرص نانی که بسته کمر است
دست پختی زآدم و حواست
همه چیزی قدیم و قدمت آن
تا بدانجا که ردپای خداست
ای سفر کردگان عالم خاک
من در اینجا و دل به پیش شماست
در خرابی نهفته آبادی
اهل آبادیم خرابه کجاست
رد پایی که پیش پای منست
قصه ای از عبور آدم هاست
یار در روبروی آینه ها
گاه پیدا و گاه نا پیداست
هر کتابی گشودم و بستم
یک دو حرف و هزارها اماست
کوکب روشنی که می بینی
آن ستاره ستاره صحراست