banner banner
دوبیتی های شماره 259 الی 271

شب بسته غزلخوانی ندارد
کنار گریه خندانی ندارد
مرا بردند با یک آسمان درد
به صحرایی که پایانی ندارد

****************

دلم چون سیر و سرکه جوش می زد
برای یار تنگ آغوش میزد
بهر اشکی ز چشمم دور میریخت
درخت غصّه ام پاجوش میزد

****************

دری را میزدم در باز گردید
نیاز من سرا پا ناز گردید
سلامی کردم ...
بیشتر

دسته بندی

غزل

غزل

دو بیتی

دو بیتی

ساقی نامه

ساقی نامه

سنگسری

سنگسری

مازندرانی

مازندرانی

دیگر اشعار

دیگر اشعار

یادگار

یادگار

عکس و فیلم

عکس و فیلم

فایلهای صوتی

فایلهای صوتی

دیوان‌اشعار

دیوان‌اشعار

زندگی‌نامه‌ استاد

زندگی‌نامه‌ استاد

ایران صحرا

ایران صحرا