عشق امید و یاور من بود
دوستی عین باور من بود
باعث عشق و مهربانی من
مهر ورزی مادر من بود
********
کاروانم هماره در راهست
شبچراغ تبلور ماهست
سالیانی ست می رود اما
از خطر های راه آگاهست
********
شب و من گفتگو ز هم کردیم
گفتگو از غم و ستم کردیم
راه حلی نیافتیم اما
اندکی زین فشار کم کردیم
********
با دل خود جدال می کردم
بیخودی نک و نال می کردم
بهر بی مرگیم به خاطر عشق
صحبت از ماه و سال می کردم
********
در راه محبت ار نتازی
پس کی دل خویش را بسازی
من باختم آنچه در دلم بود
بپا تو دگر مرا نبازی
********
شبی خود را به حال خواب دیدم
...
بیشتر