در وصف انبیا 8 - دوبیتی - امام علی (ع)
گل صد برگ باغ انبیایی
علی سلطان ملک اولیایی
میان این دو حیرانم ندانم
خدایی یا که همدست خدایی
*********
در آن صبح روشن به گاه بلی
دلم شد بنور علی منجلی
چو فردای محشر در آن رستخیز
علی با خدا بود و من با علی
*********
گل گلی میکرد و بلبل بلبلی
کوه کوهی چشمه ساران غلغلی
لحظه ای دیدم که می گویند همه
یاعلی و یا علی و یا علی
*********
به قرآنی اهلش اهل دینه
کلام آن کلام دلنشینه
مترسید از بلامردان غربی
علی با مردم مشرق زمینه
*********
تک سوار روزگاری یا علی
دردو دنیا شهریاری یاعلی
اینکه داری تا خدائی رد پا
با کجا پیوند داری یا علی
********
یکی گفت ارکان عالم منم
یکی گفت فرزند آدم منم
علی گفت در مصحف کبریا
کلام خدا اسم اعظم منم
****************
گمانم که من ناروا گفته ام
علی را خدای شما گفته ام
ببخشید دریا و دریادلان
اگر نا خدا را خدا گفته ام
********
ای برتر از آب و آتش و خاک
بالاتر از عقل و عشق و ادراک
دربارۀ تو خدا چنین گفت
«لو لاک لما خلقت الا فلاک»
************
در شهر خیال مصطفا را دیدم
بالای بلند مرتضی را دیدم
در حالت خلسه چشم من رفت بِهم
خوابیدم و شاه کربلا را دیدم
**********
شبی مولا علی اصرار میکرد
به قانون طبیعت کار میکرد
محمد با خدا در پشت دیوار
علی با فاطمه افطار میکرد