دلم گرفته تر از ابرهای شهر شماست
دراین فضای غم آلوده آفتاب کجاست
سکوت منجمد کوچه های دلتنگی
درانتظار غزلهای عاشقانه ماست
خبر دهید که مجنون واله شهری
هنوز خانه بدوش است و در پی لیلاست
اگرچه در پی گمگشته میدوم اما
جمال دوست در آئینه دلم پیداست
به هفت پردهء چشمم فروغ رقص بلور
نشان موج و خروش و طلاطم دریاست
در آفتاب قدح رنگ آشنایی ها
بچشم پرده گلریز عاشقان زیباست
دلا زآتش حرمان مباش در تب و تاب
کلید گنج محبت به سینه صحراست