باز چرخید چرخ لیل و نهار
بار دیگر رسید پیک بهار
گل زخاک ستیزه سر بر کرد
عالمی را ز خود معطر کرد
بوی گل در مشام ما پیچید
چشمه از زیر برف ها جوشید
با بنفشه نشسته مرغ چمن
سبز شد دره ها و دشت و دمن
زیر ایوان خانۀ اسرار
به پرستو دهد نوید بهار
دشت و صحرا گرفته رنگ چمن
لب به خنده گشوده سرو و سمن
کاروان می رسد ز فصل سپید
کوره را گرم می کند خورشید
عید هشتاد و یک سفیر صفا
می کند درس درد را معنا
عید هشتاد و یک به گوناگون
می سراید غزل حماسه خون
لاله زد زیر گریه و افتاد
کز محرم ز خون خبر می داد
گریۀ ابر و شیون طوفان
دشت در دشت گشته خون باران
باد آهنگ کربلا دارد
گل خون تا هماره می بارد
بچه های محله صحرا
همگی بسته اند شال عزا
باز هم باز هم محرم شد
کشوری غرق سوگ و ماتم شد