بالای بلند روزگار است حسین استوره چو کوه استوار است حسین
مانند علی که قاتلش را بخشید با دشمن خویشتن ندار است حسین

سیّاره سرخ آسمانی است حسین پژواک بلند نکته دانی است حسین
با دادن هفتاد و دو هدیه به خدا انگیزۀ نهضت جهانی است حسین

پروردۀ دست آسمان است حسین در دشت زمان گل زمانست حسین
در بین سران ترک و تاجیک و عرب آزاده ترین مردمان است حسین

در کشور عشق خانه زاد است حسین سرمنشاء عشق و عدل و داد است حسین
روشنگر این سه اصل دیرینۀ ما توحید و نبوت و معاد است حسین

مانند نیای خود صبورست حسین شفاف تر از لب بلورست حسین
در مصحف عشق سوره ها می گویند روشنگر آیه های نور است حسین

در شیب زمانه یک فراز است حسین پوشیده ترین بنای رازست حسین
آنجا که مقام قفل درها بسته است مانند در بهشت بازست حسین

در میکده مستی مدام است حسین آلالۀ سرخ بادوام است حسین
در عرصۀ کارزار در خون و قیام شمشیر کشیده از نیام است حسین

در باغ بهشت سلسبیل است حسین کارون و هراز و رود نیل است حسین
در راه فراز آسمانی بی شک جبریل امین را دلیل است حسین

در باغ جنان گل گلاب است حسین بین دو جهان پُلی بر آبست حسین
از گوشۀ آسمان صدا آمد و گفت برتر زهزار شیخ و شابست است حسین

سر حلقۀ مجلس نیازست حسین در دشت نیاز غرق نازست حسین
سجادۀ باز من به صحرا می گفت رازی که نهفته در نمازست حسین

در وسعت خاک یک کویرست حسین اسرار نهفته در ضمیرست حسین
در هر دوجهان و آنچه در هستی ماست چون ماه دوهفته بی نظیرست حسین

از بادۀ عشق مست مست است حسین دردشت مصاف گل بدست است حسین
هفتاد وسه ملت است و در گاه قیاس مانند خدا هر آنچه هست است حسین

آسوده زدست خویش و غیرست حسین آماده برای نوش و نیش است حسین
گلهای محمدی که برلب دارد پیغمبر یک مرام وکیش است حسین

در خلقت این جهان سهیم است حسین از مادر و از پدر عظیم ست حسین
هفتاد دو کشته در ره عشقش داد اینجاست که چون خدا کریم است حسین

دارای صلابت و غرور ست حسین از هرچه غرور بد به دورست حسین
بالاتر از آنچه تا به اینجا گفتم راضی به رضای حق صبورست حسین

در بیشۀ عشق شیر گیرست حسین در معرکه پر دل دلیرست حسین
در پهنۀ کربلای اعصار و قرون هفتادو دو تن مرید و پیرست حسین

در قافله ها صدای زنگ ست حسین موسیقی خوش نوای چنگ ست حسین
در موقع صلح مرد صلح ست ولی در عرصۀجنگ مرد جنگست حسین

گلهای بهار تازه خندست حسین شیرین دهنی چو شهد قندست حسین
در پهنۀ آسمان پر بارش خون آلاله کربلا پسندست حسین

در قلعۀعشق کوتوال است حسین سرچشمۀکوثرزلال است حسین
در مجمع انتخاب در باور من آزاده ترین مرد سال ست حسین

آئینۀ مصحف تماشاست حسین انوار طلوع صبح فرداست حسین
در نهضت پر صلابت آزادی ما نوکر خانه زاد و آقاست حسین

در مسلک ما صاحب اسم است حسین پاکیزه ترین روان و جسم است حسین
در گلبن باغ عشق در گونۀ خود دارای هزار هزار قسم است حسین

در باغ جهان گل سپید ست حسین آلاله صبح دست عیداست حسین
در باور من به کشور بیداری قفل در بسته را کلیدست حسین

بر مرکب دوستی سوارست حسین شهزادۀ عشق و شهریارست حسین
تاریخ جهان به خط خون می گوید در دفتر عشق ماندگارست حسین

شبنامۀ لوحۀ رخام است حسین در لوحۀ جام گل کلام است حسین
بر سر در باغ دل نوشته ست به عشق معنای شکوفۀ سلام است حسین

در دشت ستاره مهر و ماه هست حسین در راه طلب چراغ راه ست حسین
در کشور آسمانی مردم عشق ما جمله رعیتیم وشاهست حسین

اشکوفۀ نوبهار باغ ست حسین گلهای قشنگ باغ و راغ ست حسین
در کاخ رفیع علم و ایمان و عمل برجسته ترین چلچراغ ست حسین

پروردۀ دامن بطول ست حسین در سازۀ عرش عرض و طول ست حسین
در فکر بلند خویش تا دنیا هست دارای تِز جهان شمول ست حسین

تکبیر موذن صباهست حسین خورشید جمال کبریا هست حسین
در کشتی پر طلاطم اهل ولا فرمانده نوح ناخدا هست حسین

در عالم عشق بی رقیب است حسین آقای من و تو و حبیب است حسین
در حیطۀ عرش و فرش در باور من با این همه آشنا غریب ست حسین

تفسیر کتاب اهل دین ست حسین دیباچۀ مصحف یقین ست حسین
در دفترجاودانۀ سبز خدا والتین و بروجُ یا و سین ست حسین

در مسلک خویش سینه چاک ست حسین آئینۀ رونمای خاک ست حسین
در مصحف ما به سورۀ مهر و وفا تفسیر درست عشق پاک ست حسین

یک دشت بزرگ لاله خیز ست حسین الماس درشت سینه ریزست حسین
در کرب و بلا ستاره ها می گویند همواره به فکر رستخیزست حسین

مستی پیالۀ مدام است حسین افسانۀ آب در ظلام است حسین
در دامن روز آفتابی ست بلند در ظلمت شب مه تمام است حسین

با خون من و شما عجین ست حسین در دیدۀ ما مه زمین است حسین
با بار امانتی که دارد بر دوش مانند نیای خود امین ست حسین

در مسلک خویش بی خلاف ست حسین گلواژۀ عین و شین و قاف ست حسین
سردار بزرگ صلح و آزادی و عشق با دشمن و دوست سینه صاف ست حسین

در ساغر ما طهور ناب ست حسین مستان سئوال را جواب ست حسین
در مکتب علم و بینش و آگاهی صدها و هزارها کتاب ست حسین

گلهای بهشت دلنوازی ست حسین اسطوره عشق و عشقبازیست حسین
در سیطرۀ جهان ایمان و عمل ارباب قبول ترک و تازی ست حسین

مانند کتاب پر نقوش ست حسین اشعار بلند سینه جوش ست حسین
گاهی به خروش و گه به ایجاب زمان آرام وسبکدل و خموش ست حسین

در دانۀصاحب نبوغ است حسین خورشید بلند پرفروغ ست حسین
میدان بزرگ کشور ایمان را تندیس همیشۀ بلوغ ست حسین

گلهای سپید صبح و شام است حسین گلخواه محرم الحرام است حسین
مانند منی به روی این عالم پیر دارای هزار ها غلام است حسین


*این اشعار ( در وصف سالار شهیدان ) چاپ نشده اند.