در جواب غزل محبت آمیز جناب آتش ، شاعر بلند پرواز ایران

شبی که نور خدا در دلت شکوفا شد
بدیدگاه تو خورشید عشق پیدا شد
به شادی غزلت همچو ابر بارانگیز
به گاه تنگدلی عقدۀ دلم وا شد
ز آسمان دو چشمت چو اشک غیرت ریخت
درخت خشک حیاتم دوباره رویا شد
به موج خیز بلا تا به ساحل امید
فروغ مهر توام شبچراغ دریا شد
زبان شعر تو آئینه ای به دستم داد
به تلخکامی غم طوطیم شکرخا شد
هوای کوچ به سر داشتی چو چلچله ها
بپوش جامه که یار سفر مهیّا شد
قسم بحرمت پیوند عارفانه ما
که با صفای تو دشت دلم مصفّا شد
ز سنگ ناله بر آمد زبار سنگینت
نوای درد تو همگام نالۀ ما شد
نشان بار گران ترجمان تجربه هاست
که هرکه تجربه آموخت چون تو دانا شد
به شعله های بلند طبیعتت آتش
گلی چو لاله خونین نصیب صحرا شد