مستی می از حقیقت دور نیست
مست حق مست می انگور نیست
آتشی کز سینه می آید برون
شعله موسا فریب طور نیست
عرصۀ پرواز شاهین قضا
جای جولان بازی زنبور نیست
هرکه انسانی است عشق پاک او
چون سلیمان پای بند مور نیست
درس تاریخ است گویای غمم
صحبت از کلدانی و آشور نیست
عاشق عشقم که معیار دلست
عشق غلمان و قصور و حور نیست
یار را در خویش دیدم صبحدم
این دگر خواب شب دیجور نیست
گقتمش دیگر مرا بی روی تو
لحظه ای هم زندگی میسور نیست
رونمایت آب شیرین چشمه ها
رخ مپوشان چشم صحرا شور نیست