2948

هر لحظۀ ما قرینه سازیست

انبوه غرور و سرفرازیست

این زندگی ست و زندگانی

یک فلسفه از جهان بازیست

******

2949

در گفته من غم و ستم بود

گلواژه دفتر و قلم بود

هر چند ستمگری تو کردی

دست من و تو به دست هم بود

******

2950

فصل پاییز بهترین فصل است

فصل عشق و کمال یک نسل است

به حقیقت هر آنچه می بینید

رونوشتی برابر اصل است

******

2951

اهل ایران همه زبر دستند

صبح خیری همیشه سر مستند

مردم ما به یمن ذکر و دعا

به خداوند عشق پیوستند

******

2952

جهان ای یادگار روزگارم

تو را مانند چشمم دوست دارم

به روزی که از اینجا می روم من

تو را بر دست یارم می سپارم

******

2953

من پیکره ام که جان ندارم

جان در گذر زمان ندارم

چون سازه صد هزار ساله

با عشقم و بد گمان ندارم

******

2954

فردا که زخانه بیرون آیم

دور و بر خویش را می پایم

با این روش همیشه تا آخر عمر

با دست خودم زعمر خود می کایم

******

2955

به خاری که گلم را پاسبونه

گلم از هر گزندی در امونه

بگو گلچین گل ما را نچینه

که تا بلبل برای من بخونه

******

2956

اسیر دست نسیانم خدا یا

ز چشم خلق پنهانم خدایا

گرفتی آنچه دادی لیکن ا زمن

نگیری نیمه ایمانم خدایا

******

2957

تکیه بر قامت عصا پیری ست

پیر مانند شیر زنجیری ست

در چنین حالت توان فرسا

زندگانی زجان خود سیری ست

******

2958

سکوت شب مرا دیوانه کرده

به زنجیرم درون خانه کرده

در آتش رفتن و از جان گذشتن

بمانند پر پروانه کرده

******

2959

زندگی درد و رنج و محنت بود

کار من دایما شکایت بود

زندگی هر چه بود در دنیا

راحت آن همه مشقت بودد