2972

فریاد سکوت را شکستم

با یاد همیشه مست مستم

گر عاشق عشق من نباشی

من عاشق عشق تو که هستم

******

2973

یارم ره و من به را چراغش بودم

او گمشده بود و من سراغش بودم

دل خوش زوصال یار هر گز نبود

قربان دمی که در فراقش بودم

******

2974

خواستم تا به دوایی برسم

دردمندم به شفایی برسم

به بت خویشرسیدم اما

کاش می شد به خدایی برسم

******

2975

سیب سرخی که به دستم دادی

باده از جام الستم دادی

نیست بودم ز ازل تا امروز

معنی تازه به هستم دادی

******

2976

تو که در پندار و گفتارت چراست

او که مست مست دنیای هواست

چشم من همواره بر دست شماست

من کجا و تو کجا و او کجاست

******

2977

تا که چشمم به چشم ماه افتاد

اشک حسرت زدیده راه افتاد

چون به یاد کبوتر افتادم

یوسف فکر من به چاه افتاد

******

2978

گر چه من پیرم شعرم پیر نیست

من اگر گیرم ولی او گیر نیست

شعر می آید به پای خویشتن

شعر گفتن حاجتش تدبیر نیست

******

2979

دلم چون عاشق دلدار گردید

به پیش یار بی مقدار گردید

چو غم سوی وجودم حمله ور شد

دلم از زندگی بیزار گردید

******

2980

چو آهو بره ای صحرا نوردم

ززخم کهنه شیری در نبردم

دلم خواهد روم تا صیح فردا

به آنجایی که هرگز بر نگردم

******

2981

دلی کز من گرفتی پس ندادی

به خاک انداختی بر کس ندادی

مرا در جنگ سخت نا برابر

چرا فرمان آتش بس ندادی

******

2982

به در مانی که دردم را دوا کرد

مرا در خارج از دنیا رها کرد

به گل بنشست ناگه کشتی غم

نمی دانم خدا یا نا خدا کرد

******

2983

هر آنکی صحبت از بیداد می کرد

دل من یادی از شداد می کرد

برای آن که جوید سر پناهی

خداوند جهان را یاد می کرد