توش و زاد سفر مهیا کن
رو به اقلیم دیدنی ها کن
بلبل تازه خوان گمشده را
در گل آباد عشق پیدا کن
آرزو در کنار همّت تست
هر چه خواهی زخود تمنّا کن
حال را چون قلندران دریاب
بار غم را بدوش فردا کن
دل خونین و موج خیز خطر
خود را زکوسه های دریا کن
بنشین گوشه ای بهّمت می
دل آئینه را مصفّا کن
گر چه داری طبیب مشفق لیک
درد را بی دوا مداوا کن
گر خدا را بجلو ه می خواهی
باطن خویش را تماشا کن
با بهشتت اگر سر وکارست
رو سوی زادگاه صحرا کن
ای که تفسیر آیه نوری
چشم مار ا دوباره بینا کن