383 - خراباتی
ما خراباتیان بی خویشیم
نو مسلمان و کهنه درویشیم
نیست پیچیدگی به گفتۀ ما
تازه جویان ساده اندیشیم
تلخ گویی زما نمی آید
ما زنوش آواران بی نیشیم
بی طبیبان خسته دل بیمار
ای خدا مرهمی که دلریشیم
گرچه واماندگان قافله ایم
از همه کاروانیان پیشیم
ما گدایان شهرۀ صحرا
شهر یاران کشور خویشیم