ما رهروان قافله پا شکسته ایم
در ابتدای فاصله از پا نشسته ایم
آئینه رونمای تو کردیم و خویشتن
ازهرچه نقش جلوه کند دیده بسته ایم
تب خال لب بقطره گلجوش خاک گفت
ما آبروی آبله پای خسته ایم
درراه عشق دام بزرگیست از بلا
یک یا علی نگفته ازاین بند رسته ایم
تا پاک جامه تر بخرابات رو کنیم
دل را درون کوثر توحید شسته ایم
بیگانه تر زخویش ندیدیم وسالهاست
از دست خویش با کمک دوست جسته ایم
ما تکدرخت آینه واریم دشت را
در شوره زار وحشی صحرا نشسته ایم