361 - آگاهی
شبخیزی ماهتاب را میخواهم
دلگرمی آفتاب را میخواهم
در معبد جستجو به محراب دعا
آگاهی سبز ناب را میخواهم
در باغ بهار عشق چون مولانا
تبریزی پا به آب را میخواهم
در خلوت شب بگوشه خاموشی
هم صحبتی کتاب را میخواهم
در کارگه ستاره ها چون ناهید
از ساز جنون رباب را میخواهم
پابند شبند عارفان اما من
بیداری شهر خواب را میخواهم
مستان به شرا ب شیشه دل خوش کردند
من بوی گل شراب را میخواهم
می گفت به گریه ابر در خاطر من
صحرای ندیده آب را میخواهم