353 - حق هو
من بهر کس می رسم رو میزنم
بهر توای یار دلجو میزنم
کرمکی شبتاب در آغوش شب
چون چراغ نقره سوسو میزنم
کودکانه اسب چوبی زیرران
می دوم دنبا ل او زو میزنم
می حرامم باد در میخانه ها
گر زمانی با تو من هو میزنم
مرغ شب حق حق کنان دیوانه وار
من زهر سو طبل کوکو میزنم
تو زدی در عشق میدانم که تو
این گمان کردی که من تو میزنم
در نشان بندگی بر سینه ام
مخلصانه نقش دادومیزنم
بر سر محراب گلگون علی
یکصد و ده شاخه شب بو میزنم
از شراب آباد دریا با تکوک
بین باغ خویش و توجو میزنم
یار آمد روبرو دیوانه وار
سکّه را ازروی الگو میزنم
نقش بند دفتر شعرم درآن
همچو خواجه نقش خواجو میزنم
مثل درویشان صحرای جنون
های و هویی نه ,که حق هو میزنم