341 - ساده
دوست دارم که مختصر باشم
از دل خویش ساده تر باشم
دوست دارم که در دل شبها
با دل خویش همسفر باشم
دوست دارم بدّره خورشید
مه پیچیده در سحر باشم
دوست دارم به سرزمین خدا
خلف پاک بوالبشرباشم
از هزاران درخت باغ وجود
لااقل شاخ پر ثمر باشم
خویشتن را نمی پسندم من
دوست دارم کس دگر باشم
دوست دارم به سینه صحرا
جلوه دار گل هنر باشم
لحظه ای را که میکنم پرواز
کاش در شهر سنگسر باشم