امشب بخوان زلفت دستی دراز دارم
پیرانه سر هوای عشق مجاز دارم
آغوش باز کردم تنگت به بر بگیرم
دست دعا گشودم یعنی نیاز دارم
بگذار تا بگویم اسرار بی تو بودن
در تنگنای فرصت یک سینه راز دارم
سازش پذیر دردم از غم نمی هراسم
در عالم تجّرد روحی بساز دارم
بگذار تا بروبم خاک رهت به مژگان
در خیل خاکساران من امتیاز دارم
بازآ بسوی صحرا ای آیت تماشا
در باغ بی حصارم گلهای ناز دارم