328 - عریان
تکدرختی برهنه آغوشم
پا به گل ماندۀ فراموشم
گل سنگ کمرگه کوهم
سنگدل دلبری در آغوشم
عطش آباد تشنه کامان را
چشمۀ بی قرار پر جوشم
هاله آویزه های گوش من است
ماه تابان حلقه بر گوشم
زیر بار غم تو خم گشتم
دَکَل صبر سیم بر دوشم
نغمه خوان سپید سحری
روستا زادۀ مرغ چاووشم
هست پیدا معانی فریاد
در نگاهِ زبان خاموشم
با شراب نهانی ساقی
از شب دوش مست و مدهوشم
کولی دل سپرده برصحرا
پای عریان و خانه بر دوشم