دوباره روی گل آفتاب را دیدم
به چشم خشم خود مرگ خواب را دیدم
در آستانۀ لوح سپید چون مانی
به نقش آینه ارژنگ آب را دیدم
بتاک چون نظر افکندم از سرمستی
به شاخ رگزده خون شراب را دیدم
بحالت غزلم چون غزال خستۀ دشت
حرارتِ نفس التهاب را دیدم
در آسمان تو ای دست انتقام خدا
بچشم خشم تو مهر شهاب را دیدم
به سنگ رهگذر عشق خورده پای دلم
زدست رفته زیان شتاب را دیدم
حساب کار دلم را چو می رسیدم دوش
سیاهنامۀ روز حساب را دیدم
سراب تشنۀ صحرا چنان بجلوه نشست
که در درون دلم انقلاب را دیدم