305 - دفتر
آبی بدرخت خواب دادم
دل را به کف سراب دادم
بر تاک بجای آب شیرین
یک خمره شراب ناب دادم
بردست نگار جای ساغر
یکدسته گل شراب دادم
افروخته گشته چهرۀ ماه
تا بوسه به آفتاب دادم
سالی بگذشت از سئوالی
امشب بدلم جواب دادم
امشب بخیال خواب دوشین
ای دیده تو را عذاب دادم
ای یار ترا در آسمانها
چون تندر غم شتاب دادم
با نام تو دفتری سرودم
صدبوسه براین کتاب دادم
برخاستم و کتاب دل را
چون دسته گلی به آب دادم
من ماندم و صوفیان صحرا
فرمان دوباره خواب دادم