سخنی گویم از نیابت عشق
تاکه برپا شود وزارت عشق
اشرف کائنات شد انسان
از جوانمردی و شرافت عشق
مرده را زنده میکند چو مسیح
صورت و معنی کرامت عشق
داستانی بپای آن نرسد
در تمام جهان حکایت عشق
درد را بی زبان کند تقسیر
دلنوای نی شکایت عشق
مرد نا آشنای زیبایی است
هرکس می کند ملامت عشق
شهره در روزگار ساده دلی است
عاشق خوب با کفایت عشق
گل سی پاره گشت بسم الله
چون که دارد نشان زآیت عشق
میزند سر به پهنۀ صحرا
هرکه باور کند حکایت عشق