266 - دّکه
ای رهروان شب سفر فکر گرانباری کنید
گسترده خوان نعمتی اما سبک خواری کنید
با ما سیه مستان شب از عقل گفتن ابلهی است
ای عاقلان دیوانگی تا صبح هشیاری کنید
از راه هر دم میرسد دیوانه ای از مرز شب
این حلقه را گسترده تر تا دشت بیداری کنید
در مجلس میخوارگان مستی ز پا افتاده ام
ای تازه مستان جای من یک شب میانداری کنید
با مردم چشمان خود امشب مدارا کافریست
من میدهم فتوای آن تا مردم آزاری کنید
تا بر سر بازار دل دارم متاع عاشقی
از دّکه توحیدیم چیزی خریداری کنید
از پشت شبها میرسد اندیشۀ اهریمنی
با یاد و نام پاک حق اندیشه را یاری کنید
من سوی صحرا میروم تا گل ببازار آورم
دل مانده در شهرشما از دل نگهداری کنید