261 - فانوس
از خواب سنگین سحرچون صبح بیدارم کنید
من مست خواب افتاده ام با آب هشیارم کنید
در کوره راه زندگی بار تحمل می کشم
من رهنورد خسته ام زین غم سبکبارم کنید
در سنگلاخ راه شب بی خویشتن افتاده ام
ای قاصدان خوش خبر از خود خبردارم کنید
همنالۀ مرغ شبم فریاد یا رب یا ربم
من اسم اسرار شبم بسیا ر تکرارم کنید
چون رند خاکسترنشین سنگ ملامت خورده ام
باز از برای امتحان یک چند آزارم کنید
من پیر دنیا دیده ام میخانه توحید را
در حلقۀ دیوانگی امشب میاندارم کنید
در آسمان سینه ام با زهره گفتم راز را
هاروت شهر بابلم در چه نگونسارم کنید
فانوس طوفان دیده ام صحرای بی دروازه را
من روز را پیموده ام فکر شب تارم کنید