طفل چشمم آب بازی میکند
با گل دل خانه سازی میکند
از حقیقت مانده ای با بیخودی
صحبت از عشق مجازی میکند
دل بود میدان عشقی کاندران
ترک و تازی ترکتازی میکند
هر کجا حرفی ز میراث است دل
صحبت از بو نصر ورازی میکند
ماه نخشب سر به جیب خود کشد
آنچه را ماه حجازی میکند
گوشه محراب ابروی کجش
کافران را هم نمازی میکند
دل ملرزانید الطاف خدا
کارها را کارسازی میکند
سر به صحرا میزند با رمز شب
دل در آنجا تُرکتازی میکند