بیا بپای ارادت بخانقاه امید
که از دیارمحبت شراب ناب رسید
بهار رفت و خزان تا بسر نیامده است
ز شاخ بارورعشق میوه باید چید
بنوش باده که در کیش رندباده فروش
بخویشتن نرسد آنکه جرعه ای نچشید
درآ به مجلس روحانیون به پا کوبی
بذکر یا حق مردان حلقه توحید
میان اینهمه گلها تو را به خارچه کار
ببند چشم شقاوت که بد نباید دید
رسید مژده گنه پیشه گان صحرا را
که کاروان کرامت زگرد راه رسید