عشق تا دل را به دلبر میدهد
چشم جانم گریه را سر میدهد
آن قدر شک میکند در هست ونیست
تا که یک رنگی به باور میدهد
آسمان تا بام بی اندیشه گان
مرغ افکار مرا پر میدهد
عشق طوبای بهشت بیخودی
درس شاخ سایه گستر میدهد
آه صیّاد دلم بهر شکار
باز راخون کبوتر میدهد
مهتر و کهتر ندارد پیر عشق
کیل مستان را برابرمیدهد
پادشه را زیور دنیا ولی
بیخودی را بر قلندر میدهد
سفره داری معنی گستردگی است
مثل دریایی که گوهر میدهد
آنکه دارد غیرت ناب از پدر
دست در دست برادر میدهد
روزمادر هست ومادر مرده ای
دستۀ گل را بخواهر میدهد
آنقدر گل ریختند در رهگذار
کوچه ما بوی مادر میدهد