244 - قلندر
میخانه چو تو قلندری می خواهد
ساقی و سبو وساغری میخواهد
در معبد شب که جای تاثیر دعاست
سوز دل وحال مضطری میخواهد
از نیش زبان مرنج چون اهل طریق
زخم دل خسته نشتری میخواهد
درویش وحیات جاودان شرمش باد
آب حیوان سکندری میخواهد
در سینه آسمان پاک دل ما
مهر چو تو ذره پروری میخواهد
از قصۀ غصّه ها اگر بنویسم
صد دفتر وعمردیگری میخواهد
از خلق خدا چه می گریزی ای یار
دلهای من وتو دلبری میخواهد
آتشگه جاودانۀ صحرا را
افسانه تر از سمندری میخواهد