239 - آتش
دیشب شب التجای من بود
شب شاهد ربنای من بود
مهتاب درون برکۀ غم
آئینۀ حق نمای من بود
دستان شکسته پای بسته
این حاصل دست و پای من بود
آنکس که مرا به آبرو کشت
نقدینۀ خون بهای من بود
برقی زد و خرمن مرا سوخت
این جلوه ای از خدای من بود
من معنی آیۀ تبارک
خلق دو جهان برای من بود
بیچاره طبیب من ندانست
درد دل من دوای من بود
دل تشنه به خون دیدۀ من
صحرای عطش بلای من بود
از آتش دوست در عذابم
حقا که همین سزای من بود