بوسه دادم به پایۀ پل رود
به همانجا که زیر پای تو بود
باش تا بهر جلب دیدۀ تو
از تن درّه ها برآرم دود
یک نفس تازه کن دراین آتش
همچو رهبانیان بسوزان عود
تو بمن میرسی نکردی دیر
من بتو میرسم بزودی زود
شور بختی من ببین همه را
من ستودم کسی مرا نستود
بر تداعی شبنمم میخواند
عرق چهره های شرم آلود
رفتم آنجا که جز سیه کاران
هیچکس را از آن نباشد سود
عطش و مُردن و شب و طوفان
همه در انتظار صحرا بود